منتخب اشعار حمید رفائی



_____________________

______________


برای نوشتن دلیل میخواستم. 

دلیلی پر از آرامش که شعرهایم را آنچنان در خود غرق کند که جایی  

برای مضمونی جز تو باقی نماند. 

تو آن گمشده ای که سالهاست قلبم را به تسخیر خود در آورده و من  

آن شاعر بی پناهم که در کوچه پس کوچه های شعر پرسه می زند تا  

بلکه خبری یا اثری، و یا نشانی از تو بیابد. 


افسوس که همه ی شعرها بی تو غمگینند و همه ی کوچه ها بن بست.




✅ انتشار چاپ اول مجموعه شعر " همه ی کوچه ها بن بستند"


بهمن ماه ۱۳۹۷


مجموعه اشعار حمید رفائی


@hamidrefaeipoem

_______________________

_____________




نگاه کردی و من ذره ذره آب شدم

درست بودم و حالا، ببین خراب شدم


منی که پیش همه اولین دوای غمم

کنار تو که تمام منی "عذاب" شدم


زمانه ای که به جز من، کسی نبود گذشت؟

منِ  "عزیزم" سابق، چرت "جناب" شدم؟


چه سخت می شود آن بت که نردبان تو بود

گرفته پای تو را و ببین طناب شدم


خودت تمام مرا سر سپرده کردی و حال.

رسیده موقع رفتن؟ مگر مجاب شدم؟


منی که تک یل میدان عشق او بودم

دلیر لشکر دشمن چرا حساب شدم


بهانه نیست، تو با من پر از غمی شاید

نگاه کردی و من ذره ذره آب شدم


#حمید_رفایی


@hamidrefaeipoem



صد گرگ به گله زد، ولی چوپان، ماند
چندیست به کار و حاصلش، دل بسته

هی ماه به دور این زمین می گردد
عمریست به دور باطلش، دل بسته

صد صخره که باشد، بخدا خواهد رفت
چون موج به عشق ساحِلش دل بسته

دانی که چرا زمین ما پا برجاست؟
چون ایزدِ ما به پازلش، دل بسته

منطق که در این زمین به جایی نرسید
شاعر به همین دلایلش، دل بسته

گفتی که تو را می کُشم اخر، بانو
مقتولِ شما به قاتلش دل بسته

#حمید_رفایی



به خودم قول دادم از امروز

شاعری دست و پا شکسته شوم

آن قَدَر از تو شعر بِنویسم

تا از این حال زهر، خسته شوم



به خودم قول دادم از امروز

می روم تا که هر چه بادا باد

ما ندیدیم روز خوش اما

خانه ی عاشقیتان آباد


#حمید_رفایی 

#شاعرانه


@hamidrefaeipoem



روزی خودم را دست باران می سپارم
روزی که دیگر خنده هایم غم ندارد
روزی که قلبم با سکوتی سرد فهمید
دیگر تو را هم در کنارش کم ندارد

 

من در جدال عقل و دل فهمیده ام که
یا رومی رومی شوم یا زنگ زنگی
من عقل و دل را دست باران میسپارم
مال شما عقل و دلم، رنگیِ رنگی

 

گفتی چرا با گریه میخندم همیشه
دیوانه ها هرگز غمی در جان ندارند
هر مذهبی در بین مردم رایج افتاد
غیر از جنون بر مذهبی ایمان ندارند

 

اما چه میدانی ز درد سینه ی من
بیچاره مجنونی که با عقلش بجنگد
بیچاره تر وقتی که بر هر در که میزد
چیزی شبیه دل همان در را ببندد

 

بیچاره مجنونی که قلبش را ربودند
بیچاره تر وقتی که عقلش تیره میشد
هر کس که می امد بجنگد با دل او
در لحظه ی اول به قلبش چیره میشد

 

با خنده می گریم غمم دریاست اما
دریای غم را بر بیابان میسپارم
روزی من از این خانه خواهم رفت، یعنی.
روزی خودم را دست باران میسپارم

#حمید_رفائی

 


دوران عجیبیست کسی فکر کسی نیست

حتی به خودش نیز بشر رحم ندارد


تا منفعتت رفت، توام رفته ای از دست

بر شاخه ی خشکیده تبر رحم ندارد


شاهی که به دست پسرش مرد نوشته.

حتی به پدر نیز پسر رحم ندارد


محتاج خودت باش که این تیغ جماعت

بر دست و سر و پا  و به پر رحم ندارد


طوفان زده دنیای مرا سخت شکسته

طوفان زده، بر زیر و زبر رحم ندارد


دستی که مرا کنده از این چاه. رها کرد

باور بکن ای عشق، بشر رحم ندارد


#حمید_رفائی

@hamidrefaeipoem


از سر لج بازی افتادم به جان زندگی

زندگی هرگز نکردم، در زمان زندگی


دل به دستت دادم و حالا خودم فهمیده ام

دل شکستن می شود گاهی زبان زندگی


من که خود کوهی ز گل های پریشان بوده ام

خود پریشانم کنون در بوستان زندگی


هر کسی از بوستان دل گلی بر چید و رفت

خار ها مانده برای باغبان زندگی


گاه می گیرد زمان، چیزی برای امتحان

وای اگر که عشق باشد امتحان زندگی


تو اگر چه باز می گردی ولی رفتی زیاد

چون فراموشیست تنها ارمغان زندگی


نوش دارویی که بعد از مرگ می ایی، عزیز

مرگ پایانیست بر هر داستان زندگی


#حمید_رفائی


@hamidrefaeipoem


کرونا قدرت عجیبی داشت
همه چیز و درست می فهمیم
مرگ وقتی سراغمون اومد
تازه میگیم، زندگی کردیم؟

کرونا عشق و تازه معنی کرد
این شبا که از این بلا سرده
هیچ کس، فکر عاشقی هم نیست
هر کسی جونشو بغل کرده

کرونا درد جالبی میشه
نه کلیسا نه مسجده داروش
وقتی عقل پای کارمون باشه
به پزشک میگن آخه دارو کوش!!!

کرونا اینو خوب فهمونده
دین و رنگ و نژاد ازاده
هر کجای زمین و هر رنگی
هر کی یک رنگ باشه آباده

کرونا فرق ها رو روشن کرد
همه چی فرق کرده از حالا
اونی که عاشق زمین بوده
تازه فهمیده چیه این دنیا

مثلا فرق آدم و کفتار
اونی که افتخا میدونه
تنها راهِ رسیدن پولو
این روزا احتکار می دونه

یا یه فرقی دوباره جالب تر
مثلا فرق نیت و گفتار
پیشگیری که خواستن بکنن
نشده دیگه.   چیه؟  دست بردار

خلاصه این بلا عجیبه ولی
همه جا رو گرفته غم یکسر
تا که صبح چشم وا کنیم هر روز
صد نفر از میون ماها، پر.

حرف اخر، نتیجمم اینه
این بلای خدا به آدم هاست
خواسته که به ما بفهمونه
تو زمین شما، خدا تنهاست

# حمید_رفائی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

کتوم katum من یار مهربانم وبگاه اطلاع رسانی و حقوقی امریکای لاتین زیر نظر دکتر پویا منصفی کتیرا نرم ‌افزار های جامع مالی آنتی اسکالانت هنررقیـه.آموزش خیاطی ،هنرهای تجسمی،آشپزی،مدل مانتو،لباس مجلسی،عروس به روزترین اخبار تحلیلی ایران و جهان Heather پنجره زرد